کد مطلب:102406 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:365

انسانهایی پیوسته نگران انجام وظیفه











«ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض و یقول: خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم! لا یرضون من اعمالهم القلیل و لا یستكثرون الكثیر. فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون. اذا زكی احد منهم خاف مما یقال له فیقول: انا اعلم بنفسی من غیری و ربی اعلم بی منی بنفسی! اللهم لا تواخذنی بما یقولون و اجعلنی افضل مما یظنون و اغفرلی ما لا یعلمون.»

آن كس كه ظاهر را می بیند بدان افراد می نگرد و آنان را بیمار می پندارد، در حالی كه هیچ گونه بیماری در وجودشان نیست و می گوید: آشفته و در هم آمیخته شده اند، در حالی كه امری بس بزرگ آنان را آشفته كرده در هم آمیخته است! از كارهای كم خود خوشنود نمی شوند و هر چه بیشتر به تلاش پردازند آن را فزون از اندازه نمی دانند. در نتیجه

[صفحه 94]

پیوسته خود را به كم كاری و انجام وظیفه نكردن متهم می كنند و از كارهای خود نگران و در تب و تاب هستند. اگر یكی از آنان به پاكی و پروردگی ستایش شد از آن سخن كه بدو گفته می شود بیمناك گردیده می گوید: من از خویشتن بیشتر از دیگری آگاه هستم و پروردگارم از خودم نیز مرا بیشتر می شناسد! خدایا در برابر آنچه می گویند مرا به كیفر مگیر و برتر از آنچه درباره ام گمان می برند قرار ده و گناهانی را كه كرده ام و تو از آنها آگاهی و آنان نمی دانند بیامرز.


صفحه 94.